ای بانوی آفتاب
سلام بر فاطمه!
سلام بر روشنای دیده آل طاها، بر بی کران عشق در دامان هستی!
فاطمه جان!
ای ارتفاع خاک تا افلاک! کتیبه های زندگی تو، از خطوط آزادگی و نقوش صلابت و صفا لبریز است.
تو گلبرگ مادری را بر گیسوان نیلوفرها، شقایق ها و نسترن ها شانه زدی.
ای انیس آفتاب و ای بانوی آب! تو را می شناسم؛ تو را که مفهوم شعر نابی، تو را که تلفیق آیینه و آفتابی.
وقتی تو طلوع کردی، خورشید به کسوف نشست و ماه، آهی کشید از سر شرمساری. تو در گاهواره «انا أعطینا» به بیداری «کوثر» برانگیخته شدی.
ملایک را به «فَصلّ لربّک و انحر» وا داشتی و همه ندیمه های نادانی را به حوزه «اِنَّ شانئک هو الابتر» نوید دادی.
تو را همیشه به یاد دارم، ای نگاهت چونان سپیده ای بر آینه! تو را به نام می خوانم ای تابناک!
ای اهتزاز صدای بلال بر بام کعبه دل ها!
ای بارگاه نعمت و رحمت!
ای حرمت حجاب!
ای پرستوی همه هزاره ها!
منظومه بهار را میهمان دل های همگان کن، جوانه های جاودانگی را بر دیار ما برویان، روح زن بودن را به زنان ما بیاموز و به آنان هدیه مردپروری عنایت کن!