ولادت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام
امام آینه و عشق
این بوی یاس، از سمت کدام کوچه می وزد که مدینه را این چنین مدهوش کرده است؟!
او می آید و ربیع الثانی، هشتمین روزش را قد راست میکند.
آسمان می چرخد و فرشتگان، دف زنان و هلهله کنان به چشم روشنی «حُدیث» میآیند.
تو می آیی و خانه «هادی آل محمد صلی الله علیه و آله » را ستارگانی بیشمار، قرق میکنند. خاک، نفس میکشد و پنجره های شهر، دل به آفتابی می سپارند که از چشمان علوی تو می درخشد.
نگاه کن، ببین چگونه بادها خبر آمدنت را در چهار گوشه جهان، فریاد می کنند، گرچه تو بزرگتر از آنی که در محدوده یک خبر شنیده شوی.
رنگین کمان ها، آسمان را طاق نصرت بستهاند. پرندگان به مبارکباد تولدت برفراز درختان، سرود شوق میخوانند.
ای امام آینه و عشق! اگر تو نبودی، زمین در بهت بی کسی اش سرگردان میماند.
این همه سپیدار و صنوبر از جوشش رودخانه تو سر بر ابرها میسایند.
تبار عاشقت را سیب های سرخ نجابت، خوب میشناسند.
شیعه تو را دارد که اینگونه سربلند، بر تارک زمین و زمان ایستاده است.
نامت، قفل ثانیه ها را میگشاید.
کلامت، آشتی دهنده آب و آتش است.
بیست و هشت بار، بهار از نفسهای تو به شکوفه نشست.
امامت شش سالهات، خواب راحت را از چشمان عباسیان ربود.
اینچنین بود که بالهایت را میان قفسی محصور کرده بودند به این خیال که پرندگیات را از یاد ببری.
آنان ارتفاع نگاه بلندت را نمی فهمیدند؛ نمیدانستند که حصار تن را شاید، ولی روح و جان را نمیتوان به اسارت درآورد.
ای حجت یازدهم! هنوز سیمای ستاره بارانت در قاب دلهای عاشقانت آویخته است.
هنوز بوی یاس سخن هایت، شیرازه کتابهای آزاده زمین است.
نخل های راستی، سایه تو را بر سردارند.
تو ورد زبان مهربان پروانه ها خواهی ماند.
درود و سلام خداوند برتو و بر سلاله آینه سانت باد!