امروز : 27 مهر 1403
  • 1403/03/14 - 13:38
  • 73
  • زمان مطالعه : 16 دقیقه
  • /Zs1S

واکاوی برخی از الگوهای قرآنی در سیره امام خمینی (ره)

در متن فرهنگ و معارف اسلامی همواره و به طور مکرر تاکید شده است که «ایمان»باید آمیخته با« عمل» باشد و در غیر این صورت فاقد اعتبار و ارزش است.

در متن فرهنگ و معارف اسلامی همواره و به طور مکرر تاکید شده است که «ایمان»باید آمیخته با« عمل» باشد و در غیر این صورت فاقد اعتبار و ارزش است.

در خودسازی فردی و تربیت های اجتماعی، الگوی عملی سهم عمده ای ایفا می کند. مقصود، الگو ها وسرمشق هایی است که تجسم آرمانها وبعد عینیت یافته یک مکتب ومرام است.در زبان قرآن از اینگونه سرمشق های کمال والگوهای تزکیه وتربیت، به اسوه یاد شده است.

باید اذعان نمود که حضرت امام خمینی(ره) پس از امامان معصوم (ع ) والاترین الگوی عملی برای این عصر و نسل و همه اعصار و نسلها می باشد. دراین جستار سعی شده است با مراجه به کتاب ها، سخنرانی ها و آثار امام خمینی به روشی تحلیلی و توصیفی به گوشه ای از آرمانهای این شخصیت برجسته اشاره شود.

1- الگوها ی قرآنی در رفتار حضرت امام خمینی(ره)

1-1- سیره ورفتار فردی

سیره به معنای راه، روش و طریقه دارای سه جزء است: گفتار، رفتار و چگونگی رفتار و گفتار. هنگامی که گفته می‌شود:سیره امام خمینی(ره)، مرادمان راه و روش ایشان است، هم چنین الگو در رفتار و سیره عملی به معنای، پیوند عملی، متابعت، پیروی و سرمشق از برگزیدگان است. (امینی، 1379، شماره 99،صفحه 42) شناخت رهبران الهى و چگونگى رفتار و کردار آنان در عرصه‏هاى مختلف اخلاق فردی و اجتماعی و الهام از آموزه‏هایى که راه گشاى مشکلات انسان معاصر باشد؛ براى همه افراد بشر سودمند خواهد بود،

امام خمینی (ره)درس آموخته ی مکتب پیامبر (ص) واهل بیت (علیهم السلام)است که پای بندی به ارزشهای اخلاقی در سیره آنان مشهود است .یکی از بهترین عرصه ای که رفتار ارزشی امام خمینی در آن تبلور یافته است؛ زندگی شخصی ایشان است . در این جا به نمونه هایی از تبلور ارزشهای اصیل قرآنی در اخلاق وسیره ی فردی ایشان اشاره می کنیم .

1-1-1-اخلاص

معیار ارزیابی و سنجش همة اعمال و رفتار آدمی، انگیزه و هدف اوست. اخلاص در انگیزه و هدف به مثابه روح در پیکر اعمال است که به اعمال شادابی و جهت می‌بخشد.از توصیه های مهم امام خمینی(ره) در تثبیت و استواری کرامت انسانی و حفظ مراتب عالی اخلاق، که بدان بسیار توجه داشته و با استناد به آیات قرآنی همواره بدان اهتمام می ورزید؛ خالص کردن انگیزه ها و اعمال برای خداوند، در نیت و در عمل است ؛ زیرا میزان و معیار در اعمال، انگیزه هایی هستند که مقصد اعمال قرار می گیرند. در این مسیر هرگونه قصد وآهنگ غیرالهی، یک نوع شریک قائل شدن برای خدا و ضد توحید به حساب می آید. انگیزه هایی چون خودبینی، خودخواهی، غرور، عجب، تحقیر دیگران، تظاهر و خودستایی و... شرک خفی نامیده می شود و باعث بیگانه شدن از حق هستند. میزان در عرفان و حرمان، انگیزه است. هر قدرانگیزه ها به نور فطرت نزدیک تر باشند و از حجب و حتّی حجب نور وارسته تر، به مبدأ نور وابسته ترند؛ تا آنجا که سخن از وابستگی نیز کفر است(سلطانی زمانی،شماره60، ص37-38 )

2-1-1-تهذیب و تزکیه نفوس

کلمه «تهذیب» در زبان عربی از «هذب، یهْذب، هذْبًا» گرفته شده است. ابن منظور می نویسد: اصل و ریشه تهذیب، از پاک و خالص کردن میوه حنظل از مغز آن و درمان تلخی اش گرفته شده است؛ تا این که آن میوه از تلخی درآمده و خوش خوراک شود(ابن منظور،1414ق، ج1، ص782) . طریحی لغت شناس معروف عرب تهذیب را طهارت اخلاقی می داند و می فرماید: تهذیب الشی‏ء: تنقیته. و رجل مهذب: أی مطهر الأخلاق،(طریحی،1375،ج2،ص184)

راغب اصفهانی، زکاه را به‌معنای رشد و نمو حاصل از برکت الهی می‌داند که هم در امور دنیوی و هم در امور اخروی معتبر است(راغب اصفهانی، 1412،ص 381) این واژه مشتقّ از: «زکا، یزکو، زکاه» است. و در بردارنده دو معنى است:

اوّل: طهارت، دوّم: تعالى و رشد. بر این پایه، مسئولیت رسول خدا در ارتباط با مردم امّى عرب داراى دو بخش است:اوّل، پاک گردانیدن عقول از خرافات شرک و اباطیل، تطهیر قلوب از قسوت جاهلیت، تطهیر اراده از شهوات حیوانى و خلق خوى درندگى و تطهیر رفتار از رذایل اخلاقى جاهلیت. دوّم: رشد و نموّ بخشیدن به عقول به وسیله معرفت،روشن گردانیدن قلوب به وسیله ایمان،تربیت اراده پیروان به وسیله اعمال نیک و تعالى بخشیدن به رفتار مسلمانان به وسیله التزام به عدالت و احسان و مکارم اخلاق‏(قرضاوى / سلیمى‏.1382،ص160)

خداوند متعال در قرآن کریم در سه جا تزکیه را بر تعلیم مقدم داشته است :در سوره بقره آیه 151؛ آل عمران آیه 164و سوره جمعه آیه2. در آیه2 سوره جمعه می خوانیم: هو الّذی بعث فی الْأمّیّین رسولاً منْهمْ یتْلوا علیْهمْ آیاته و یزکّیهمْ و یعلّمهم الْکتاب و الْحکْمة حضرت امام ذیل آیه 2 جمعه و 164 آل عمران بیان می دارند : مساله تربیت بالاتر از تعلیم است ....ومساله تزکیه نفس، اهمیت آن بیشتر از مساله تعلیم کتاب وحکمت است .مقدمه از برای این است که کتاب وحکمت در نفس انسان واقع بشود (خمینی، 1378، ج13، ص55) تزکیه را مقدمه علم ذکر فرموده است. از حکمت آیات شریف قرآن، در هر ذره ذره از آن نکات است. اینطور نیست که بی جهت مثل یک نویسنده باشد که مقدم یا موخر بودن ممکن است در نظر نباشد .(خمینی، 1378، ج 8، ص254) علم انسان را به جهنم می فرستد .گاهی علم فقه انسان را به جهنم می فرستد.گاهی علم اخلاق انسان را به جهنم می فرستد. با علم درست نمی شود .تزکیه می خواهد (یزکیهم).تزکیه مقدم است بر همه چیز. (خمینی،1378، ج19، ص 134)ایشان ریشه ی همه ی گرفتاری های بشر را در عدم تزکیه می داند و بیان می دارد ریشه همه جنگها، عدم تزکیه است. همه این گرفتاری ها یی که برای این بشر است ؛ از این نقطه شروع می شود وهمه از انانیت انسان است وتمام جنگهای عالم از این انانیت پیدا می شود . مومن ها با هم جنگ ندارند.اگر جنگی باشد بین دو نفر، باید بدانند که مومن نیستند.(خمینی، 1388، ص120) هم چنین ایشان با الهام از آیات قرآن کریم که ارسال رسولان و تعیین اسوه و الگوى عملى را براى‏ تزکیه و تهذیب نفس و کرامت و تعالى انسان‏ها ضرورى دانسته است و نیز آیاتى چون آیات مربوط به رویارویى موسى «علیه‏السلام» با فردى که سمت استادى بر او داشت؛خضر نبى «علیه‏السلام»- و نیز با توجّه به این که حرکت بدون راهنما در مسیر سلوک عرفانى و اخلاقى و کسب کرامت انسانى، به طور معمول لغزشگاه‏هاى فراوان دارد؛ بر این نکته تأکید می کند که سالک طریق عرفان که تزکیه و تهذیب اخلاقى ثمره طبیعى و ضرورى آن است؛ مى‏بایست به استادى بصیر و آموزنده اقتدا کند و با امامى وارسته در راه دستیابى به کرامت انسانى و تقرّب به خداوند و رهایى از نفس، عروج نماید.(خمینی،1388، ص 133- 134)

3-1-1-پرهیز از تجمل گرایی و رفاه زدگی

یکی از آفت های مهمی که جامعه اسلامی ما را تهدید می کند؛ تجمل گرایی و رفاه زدگی و گرایش افراطی به ظواهر دنیوی است که غفلت از آراستگی های درونی و معنوی را بدنبال دارد. قرآن کریم از تجمل گرایی و ناز پروردگی به عنوان اتراف یاد می کند و در آیات مختلف آن را موردنکوهش قرار می دهد. و إذآ أردْنآ أن نّهْلک قرْیةً أمرْنا متْرفیها ففسقوا فیها فحقّ علیها الْقوْل فدمّرْنـها تدْمیرا (إسراء : 16 ) خداوند متعال نازپروردگی و رفاه زدگی را یکی از عوامل انحطاط جوامع بشری معرفی می کند که هلاکت و نابودی سرزمین و اهل آن را به دنبال خواهد داشت: بنابر آیه فوق، رفاه زدگان در معرض فسق و بی بند و باری قرار دارند و جامعه خود را به انحطاط و زوال خواهد کشاند.( حسین زاده اصفهانی، 1384، شماره 52، صفحه 103) یکی از شیوه‌های تربیتی که هم در جهت «تربیت نفس» (خودسازی) و هم در زمینه «تربیت نفوس» (تربیت اجتماعی) کارآمد است؛ روش ساده زیستی می‌باشد ؛امام خمینی (ره) با تاسی از قرآن کریم در هدایتگری ها و سخنان خود همواره مردم و عموم جامعه را از تجمل گرایی و رفاه زدگی بر حذر می داشت و آنان را به ساده زیستی هدایت می کرد و می فرمود: «ما باید کوشش کنیم که اخلاق کاخ نشینی را از این ملت بزداییم.» (خمینی، 1378،جلد ۱۷، صفحه ۳۷۵)اکثر این خوی های فاسد، از طبقه مرفه به مردم دیگر صادر شده است. طبع کاخ نشینی منافات باتربیت صحیح دارد. منافات با اختراع،تصنیف، تألیف و زحمت دارد.( همان، جلد ۱۷، صفحه ۳۷۴) امام خمینی (ره) عظمت انسان ها را در زندگی ساده آنها می دانست و با توصیه به الگوگیری از زندگی بی آلایش انبیا و پیامبران الهی می فرمود: «عظمت انسان به لباس و کلاه و اتومبیل و... امثال ذلک نیست.( خمینی، 1378، جلد ۱۳، صفحه ۴۸۷) انسان یک حقیقتی است که آن حقیقت اگر بروز کند؛ شرافتمند است؛ عظمت دارد که بزرگ ترین افراد بشر انبیا بودند و ساده ترین از همه آنها بودند. در عین حالی که بزرگ تر از همه بودند و همه آنها را به بزرگی می شناختند؛ در عین حال ساده ترین افراد بودند. در وضع زندگی شان، تمام انبیا این طور بودند و تاریخ همه آنها را نشان می دهد که با وضع بسیار ساده ای عمل می کردند»((همان،جلد ۱۳، صفحه ۴۸۷)

امام خمینی (ره) چنانچه در گفتار خویش مردم و مسئولین را از رفاه زدگی برحذر می داشت و به ساده زیستی دعوت می نمود ؛ خود نیز در صفحه عمل چنین بود. زندگی و معشیت امام خمینی(ره) نمونه ی کامل از زهد، قناعت و ساده زیستی بود و این شیوه تنها مربوط به دوران قبل از مرجعیت و رهبری او نمی شد بلکه زندگی ایشان همسان معمولی ترین اقشار جامعه بود (انصاری،1389 ص186)

ایشان از آغاز تشکیل خانواده، اجاره نشین بودند و پس از چندین سال منزل ساده ای از اموال همسر خویش در قم تهیه نمودند.( رودسری، ۸۳‏‫‏۱۳، ص 95)پس از تبعید به عراق نیز خانه ای در یکی از خیابان های نجف اجاره کردند. فرش های بیرونی منزل امام در آنجا ناقص بود و بخشی از اتاق خالی مانده بود. یکی از یاران ایشان عرض می کند: اجازه بدهید که یک فرش برای اینجا تهیه شود؟ می فرمایند: آن طرف هست .می گوید آنجا گلیم است. با اینجا جور در نمی آید. می گویند: مگر منزل صدراعظم است. می گوید: بالاتر از صدراعظم است، منزل امام زمان است ایشان می فرمایند: امام زمان خودش هم معلوم نیست در منزلش چی افتاده است.(زم‍ان‍ی‌ وج‍دان‍ی‌، 1368، جلد 1، ص 17.)در نجف، علی رغم هوای گرم آن امام یخچال و کولر نداشتند و تا شروع نهضت در منزل تلفن نداشتند و در جواب اعتراض شهرستانی هایی که نیاز به ارتباط ایشان داشتند؛ می فرمودند: پول بیت المال خرج رساله من و تلفن نشود و سرانجام یک نفر بازاری تلفنی به نام ایشان خریداری و نصب نمود(رک .طب‍اطب‍ای‍ی‌، 1379، ص524 )

4-1-1-پرهیزاز اسراف وزیاده روی

دردین اسلام به لزوم قناعت وصرفه جویی و پرهیز از اسراف وزیاده روی تاکید شده است. از آیات 131 سوره اعراف و 28 سوره غافر می توان این گونه برداشت نمود که یکی از ملاکهایی که می تواند در الگو قرار دادن افراد مد نظر قرار گیرد؛ این است که این افراد دارای خصیصه ی اسراف نباشند .از سوی دیگر در آیه 43 سوره غافر خداوند از اسراف کاران به عنوان اصحاب آتش یاد کرده ودر آیه 83 سوره یونس از فرعون در زمره مسرفین یاد شده است که همگی دلیل بر شدت ناپسند بودن اسراف است.

از مراقبت های دقیق و شیوه های زیبای امام خمینی (ره) برای عمل به تعالیم مقدس قرآن درباره « مصرف صحیح » صرفه جویی در مصرف وجلوگیری شدید اسراف در خرید بود. از میان نمونه ها و مصادیق این مراقبت و تلاش امام خمینی به ذکر دو نمونه بسنده می نمائیم . یکی ازهمراهان امام که از نزدیک با ایشان معاشر بوده است و در دوران تبعید امام در عراق رفتار و عملکردهای دقیق این پیشوای بزرگ را مشاهده کرده است ؛ در مورد صرفه جویی در مصرف ایشان نقل می کند :در اتاق حضرت امام یک مهتابی با یک لامپ صد وات روشن بود که هنگام مطالعه یا نوشتن، چون این نور کافی نبود ؛ یک لامپ دیگر را نیز روشن می کردند. .بارها دیدم که معظم له از اتاقشان به طرف اندرون رفتند؛ ولی چند لحظه بعد، ازمیان راه برگشته، لامپ مهتابی را خاموش کرده و دوباره به طرف اندرونی رفتند.با آنکه در آن موارد معمولا بیش از چند دقیقه در اندرونی نمی ماندندو دوباره به همین اتاق بر می گشتند.(رحیمیان، 1371، ص86)

درباب پرهیز از اسراف در خرید نقل شده است که امام نسبت به امور مالی احتیاط فوق العاده ای داشتند. مثلا اگر می خواستند آبلیمو بگیرند به خدمت گذار خود دستور می دادند : فقط پنج فلس بگیر. یعنی به اندازه یک لیوان .هر چند خدمتگزار اصرار می کرد که : یک شیشه می گیرم ؛ امام می فرمودند: نه فعلا به اندازه ای که لازم است ؛ باید بگیرید. سبزی که می خواستند بگیرند بیش از چند فلس نمی گرفتند.(‏ ن‍ظری‌، ۱۳۷۸. جلد ۲،ص ۵۶ )

5-1-1-وظیفه شناسی

آموزه تکلیف، راهبردی بسیار ظریف و راهگشا برای یک انسان دین دار است که برای عمل و رفتار خود حجت معتبر و شیوه مطمئنی را می یابد. آموزه تکلیف در عمل و نظر، انسان را از افتادن در شبهات و مصلحت سنجی های نابجا حفظ و سمت و سوی الهی به رفتار او می دهد. یکی از سنت های مشترک همه انبیاء این است که باید اصول دعوت خود را به مردم برسانند و دراین مورد از جانب پروردگار مورد سؤال قرار می گیرند و هیچ عذر و بهانه ای نیز از آنان پذیرفته نمی شود. پیامبران در برابر خدا مسئول هستند. (ج‍وادی‌ آم‍ل‍ی‌، 1378، جلد6- صفحه 113)از عمل و رفتار فردی تا عمل و رفتار سیاسی و اجتماعی حضرت امام خمینی (ره) همه برآمده از تکلیف‌گرایی واقع‌بینانه الهی است که خداوند را شاهد بر همه اعمال و رفتار آدمی و فرامین او را تنها راه نجات بشریت می‌داند. بنابراین، بر اساس این نگرش، هر مشکلی، آسان و هر غربت و تنهایی، به هماهنگی با جریان هستی مرتبط می‌شود. ازاین‌رو، زندگی حضرت که سرشار از عمل به تکلیف است؛ می‌تواند الگوی مناسبی برای سیاست‌مداران جامعه اسلامی باشد.

در طول انقلاب اسلامی، شعار اصلی و مهم امام خمینی(ره) این بود که ما مأمور به انجام وظیفه هستیم ؛ نه نتیجه.( خمینی، 1378 ‏، جلد 21، ص 284.) امام خمینی(ره) چه پیش از پیروزی انقلاب و چه پس از آن، هیچ‌گاه به دنبال پست، جاه، مقام و این چیزهای رایج مادی نبود بلکه با تحمل سختی‌ها، تبعید پانزده ساله و شهادت نزدیکان و دوستان، به دنبال جهاد، شهادت و تحقق و پیشرفت اسلام بود.( موسوی، 1386، شماره 11،ص 6)

6-1-1-انتقاد پذیری

در آموزه های دینی, به مقوله نقد و نقدپذیری, اهمیت فراوان داده شده است. واژه های نصیحت, تذکر, موعظه, استماع قول, اتّباع احسن, تواصی به حق, دعوت به خیر و امر به معروف و نهی از منکر, هر یک به گونه ای, اهمیت و جایگاه نقد و نقدپذیری را بیان می کنند. نقص در وجود همه افراد و عملکرد آنها وجود دارد و انتقاد مقدمه اصلاح است .تا انتقاد نشود عیوب افراد شناخته نمی شود و اشخاص اصلاح نمی گردند. امام صادق(علیه السلام) می فرمایند:أحبّ إخْوانی إلی منْ أهْدى إلی عیوبی‏ بهترین دوستانم کسانی هستند که عیب های مرا به من هدیه می دهند. (کلینى،1407 ق، ج‏2، ص639)

امام خمینی(ره) درباره توجه به عیب های خود و پذیرش انتقاد و عمل به آن برای اصلاح می فرمایند: بی عیب ما نداریم در دنیا و ما باید همیشه توجه مان به آن عیوب خودمان باشد. . . و انسان که بخواهد برای خدا کار بکند و به مقام انسانیت برسد؛ باید همیشه دنبال این باشد که ببیند چه عیبی دارد. دنبال این نباشد که ببنید چه حسنی دارد. برای این که دنبال این که چه عیبی دارد؛ می شود که انسان در صدد رفع آن برآید و دنبال این که چه حسنی دارد؛ پرده می شود در چشم انسان و نمی تواند عیوب خودش را ببیند. (خمینی،1378،جلد 17، ص 161)

امام راحل درباره شیوه صحیح انتقاد کردن و انتقاد پذیری می فرمایند: انتقاد براى ساختن، براى اصلاح امور، لازم است... لکن اگر آن که انتقاد مى‏کند با آرامش خاطر و با نظر صحیح انتقاد بکند؛ این که جواب مى‏دهد هم اگر با نظر صحیح و بدون این که غضب در آن راه داشته باشد جواب بدهد؛ آن وقت منطق در مقابل منطق است و اگر با هیاهو و جار و جنجال بخواهید شما یک مسأله را حل بکنید و هر کسى در نظر داشته باشد که طرف مقابل خودش را مثل یک دشمن بکوبد؛ عقل ها کنار مى‏رود . قوه غضبیه، که بدترین قوه‏هاست؛ اگر مهار نشود؛ از کار مى‏افتد و مسائل را علاوه بر اینکه حل نمى‏کنند؛ مشکلتر مى‏کنند. (همان، ج 14، ص 367.)

امام خمینی (ره) در بیان فرهنگ نقد, به این نکته توجه تمام داشت که مسؤولان و دست اندرکاران, هرگز نباید خود را منّزه و مبرا از نقد بدانند بلکه شایسته است که سخنان و نوشته های نقدآمیز را آویزه گوش سازند و آن را به عنوان (هدیه) و ره آوردی الهی و آسمانی, به شمار آورند. نباید ما ها گمان کنیم که هر چه می گوییم و می کنیم؛ کسی را حق اشکال نیست. اشکال،بلکه تخطئه, برای رشد انسانها یک هدیه الهی است. (خمینی،1378،جلد 20، صفحه 451)

امام(ره) به مدیران نظام اسلامی سفارش می کرد: شما و دوستانمان در وزارت امور خارجه, باید تحمل انتقاد را چه حق و چه ناحق داشته باشیم. ( خمینی،1378،جلد21، صفحه 20)امام خمینی, این نکته را در باب نقد نیز به خوبی در سخنان و سیره اش ترسیم کرده و به روشنی بیان داشته است که در ترکیب دولت موقت و سپردن دولت به دست لیبرالها و افراد غیر انقلابی, اشتباه شد .(من امروز بعد از ده سال از پیروزی انقلاب اسلامی, همچون گذشته اعتراف می کنم که بعض تصمیمات اول انقلاب در سپردن پستها و امور مهمّه کشور به گروهی که عقیده خالص و واقعی به اسلام ناب محمدی نداشته اند؛اشتباهی بوده است که تلخی آثار آن به راحتی از میان نمی رود.)( خمینی، 1378ش، ج 21، ص 285)

 

  • گروه خبری : مناسبت ها
  • کد خبر : 130842
کلمات کلیدی
مدیر سایت
خبرنگار

مدیر سایت

نظرات

0 نظر برای این مطلب وجود دارد

نظر دهید